می خواهم زنده بمانم
«هما» به همراه خانواده برای برگزاری شب تولد پدرش همایون آماده میشوند تا او را غافلگیر کنند. در شب تولد همایون، ماموران او را به جرم حمل مواد مخدر دستگیر میکنند. هما و نادر که تصمیم داشتند به زودی با یکدیگر ازدواج کنند، درگیر این موضوع میشوند. کاوه، برادرزادهی همایون، مواد مخدر را در تریلی عمویش جاساز کرده و باید تا چهارده روز آینده، پول مواد و سودش را به فتاح، سرکردهی قاچاقچیان، برگرداند. فکر فرار به سر کاوه میفتد اما وقتی متوجه میشود که عمویش به خاطر کاری که او کرده، حکم اعدام گرفته، تصمیم میگیرد که خودش را به پلیس معرفی کند اما خلافکاران مانع میشوند.
CLICK ME