آندره مالرو، نویسندهای که تمدن ایران را ستود
آندره مالرو، مجذوب تمدن ایران و شیفته بناهای تاریخی اصفهان شد. او و همسرش در سفر سوم یک سال در ایران میمانند و دیگر نمیتوانند از این سرزمین که تمدنش به نظر مالرو یکی از بزرگترین تمدنهای جهان است دل بکنند.
آندره مالرو نویسنده، نظریهپرداز هنر و سیاستمدار برجسته فرانسوی بود که در سال ۱۹۰۱ به دنیا آمد و در سال ۱۹۷۶ درگذشت. او یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان و اندیشمندان قرن بیستم فرانسه بود و آثار او همچنان در زمینه ادبیات و هنر ارزشمند به شمار میآیند.
آثار مالرو معمولاً بر محور موضوعاتی مانند مبارزه، آزادی، انسانگرایی و دنیای مدرن تمرکز دارند. او همچنین از تجربههای واقعی خود، مانند شرکت در جنگهای داخلی اسپانیا و مقاومت فرانسه در جنگ جهانی دوم، الهام میگرفت. مالرو علاوه بر نویسندگی، در عرصه سیاست هم فعال بود و در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به عنوان وزیر فرهنگ فرانسه خدمت کرد. او در این مقام تلاش بسیاری برای حفظ میراث فرهنگی فرانسه کرد و پروژههای بزرگی را برای توسعه هنر و فرهنگ در فرانسه به اجرا درآورد. مالرو همچنین در فلسفه هنر و نظریه هنر نیز تبحر داشت و کتابهایی مانند «صدای سکوت» را منتشر کرد که در آن به تحلیل عمیقی از هنر و نقش آن در زندگی انسان پرداخت. به مناسبت زادروز این نویسنده مروری داشتهایم بر یکی از کتابهای مهم او یعنی «ضد خاطرات» که با ترجمه رضا سیدحسینی و ابوالحسن نجفی در انتشارات خوارزمی منتشر شده است.
زندگی آندره مالرو را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. زندگی پیش از جنگ جهانی دوم و زندگی قبل از آن. در زندگی پیش از جنگ جهانی ما با یک ماجراجوی به تمام معنا مواجه هستیم. مالرو عطشی برای کشف دنیای ناشناخته داشت و به همین دلیل دست به سفرهای متهورانهای پر از ماجراهای عجیب و غریب زد.
مالرو دوره تحصیلات خود را در مدرسه زبانهای شرقی پاریس به آموختن زبان فارسی گذراند. سپس به گروه نقاشان کوبیست و نویسندگان سورئالیست که در کافهها و نمایشگاههای خیابانهای پاریس جمع میشدند پیوست و زندگی مستقلی دور از خانه و خانوادهاش در پیش گرفت.
استعداد نویسندگی در او خیلی زود شکوفا شد. کتابهای «ماههای کاغذی» و «قلمرو فارفلو» را در این زمان نوشت و به بحران فرهنگ غرب پرداخت. در این زمان تصمیم میگیرد برای آشنایی با آثار هنری به خاور دور سفر کند و از همین سفر، زندگی ماجراجویانه مالرو آغاز میشود. اول به کامبوج رفت، در آنجا هنرهای تجسمی آنها را دید و برای یافتن معبدهای فراموش شده راهی جنگلهای بکر شد. اقامت او در سرزمین هندوچین که در آن زمان مستعمره فرانسه بود مالرو را با مسائل دیگری از جمله ظلم و استعمار و فقر و رنج مردم مستعمرات آشنا کرد. این شد که در سفر بعدی به این دیار به دنبال پیوستن به نهضت ضد استعماری و انتشار روزنامه هندوچین بود. او خود شخصاً در برنامهریزی اعتصابها و تظاهرات کارگری و قیام مردم استعمارزده نقش رهبر و هماهنگکننده را به عهده گرفت. آشنایی با فرهنگ شرق، معایب ارزشهای معنوی غرب را که متکی بر فردپرستی است برای او نمایان کرد و نخستین کتاب مهم خود به نام «وسوسه غرب» را منتشر کرد.
در سال ۱۹۲۹ مالرو به همراه همسرش دوباره عازم شرق شدند. این بار با راه آهن به شوروی و قفقاز رفتند و از آنجا خود را به ایران رساندند. مالرو مجذوب تمدن ایران و شیفته بناهای تاریخی اصفهان شد. این سفر سه بار تکرار شد و در سفر سوم یک سال در ایران میمانند و دیگر نمیتوانند از این سرزمین که تمدنش به نظر مالرو یکی از بزرگترین تمدنهای جهان است دل بکنند. پس از آن به افغانستان و هند و سنگاپور و چین هم سفر میکنند.
تجربههای مالرو در هندوچین و چین الهام بخش سه رمان معروف او یعنی «فاتحان»، «جاده شاهی» و «سرنوشت بشر» شدند که کتاب آخر برنده جایزه گنکور هم شد. مالرو در ۳۲سالگی به عنوان یکی از نویسندگان برجسته فرانسه و اروپای غربی شناخته شده بود.
او حتا یکبار با یکی از دوستانش به دنبال کشف پایتخت کهن ملکه سبا بر فراز صحراهای عربستان پرواز کرد و حتا بر اثر طوفان و گردوغبار نزدیک بود هواپیمایشان سقوط کند که در نهایت از حادثه جان سالم به در برد.
بخش دوم زندگی مالرو از زمان ظهور هیتلر و آلمان نازی آغاز میشود. از سال ۱۹۳۳ که هیتلر زمام حکومت آلمان را به عهده گرفت، مالرو مصمم و با صدای بلند با فاشیسم مبارزه کرد. بسیاری از روشنفکران آن زمان ساکت بودند و تماشا میکردند، اما مالرو فاشیسم را خطر اصلی میدانست، کمونیست نبود اما حاضر بود برای مبارزه با فاشیسم در جبهه سرخها باشد. چندبار به مسکو سفر و در کنگره نویسندگان شوروی شرکت کرد. در پاریس در پشت میز خطابه مشتهای خود را محکم به میز میکوبید و تظاهرات عظیم خیابانی به راه انداخت. در سال ۱۹۳۵ داستان «عصر تحقیر» را منتشر میکند و فجایع زندانها و اردوگاههای آلمان هیتلری را که در حقیقت چند سال بعد رخ میدهد پیشبینی میکند. در مجمع بینالمللی نویسندگان برای دفاع از فرهنگ در سخنرانی خود این طور میگوید: «آنچه شما تمدن مینامید در حقیقت غربزدگی است... ببینید کدام کشورها زودتر تمدن شما را پذیرفتهاند؟ همانهایی که مستقیماً زیر سلطه شما نیستند... هنگامی که مارکوپولو در چین شهرهایی را میبیند که بیش از یک میلیون جمعیت دارند شهر ونیز از چشمش میافتد. در قرن شانزدهم دربار شاهان فرانسه در قبال دربار شاهان ایران چه وزنی دارد؟ پاریس هنوز مجموعه اشفتهای از کوچهها و پس کوچه هاست و حال آنکه در همان زمان معماران ایرانی خیابانهای بزرگ اصفهان را با چهار ردیف درخت طرح میکنند و میدان شاه اصفهان را میسازند که به بزرگی میدان کنکورد است...»
مالرو از سال ۱۹۴۲ با نهضت مخفی «مقاومت فرانسه» همکاری داشت و در سال ۱۹۴۳ رسما به این نهضت میپیوندد و با ۲۰۰۰ چریک نهضت مقاومت را در سرتاسر جنوب غربی فرانسه رهبری میکند. یک بار به دست گشتاپو میافتد و شکنجه میشود. پس از اینکه آلمانیها تولز را ترک میکنند او از زندان آزاد میشود و دوباره به جنگ میپیوندد. شهر دانماری را آزاد میکند و تا نزدیک پایان جنگ جهانی دوم به نبرد با آلمان ادامه میدهد. بعد از جنگ او سفرهای خود به شرق را دوباره از سر میگیرد و باز به ایران سفر میکند.
در سال ۱۹۶۵در جریان یکی از سفرهایش به فکر نوشتن کتاب «ضد خاطرات» میافتد. اما این کتاب شبیه باقی کتب خاطرات به شرح اتفاقهای زندگی او محدود نیست. مالرو در توضیح نام این کتاب مینویسد: «من این کتاب را ضد خاطرات مینامم زیرا پاسخگوی پرسشی است که خاطرات مطرح نمیکند و به پرسشهایی که خاطرات مطرح میکند پاسخ نمیدهد.»
مالرو در این کتاب قصد ندارد رازهای مگوی خود را فاش کند و زندگی خصوصیاش را چون سفرهای در برابر خواننده بگسترد. بنابراین نه اعترافات مینویسد و نه حتی خاطرات. بنابراین «ضد خاطرات» در وهله اولاندیشههایی است درباره انسان در جهان. بخشها و فصلهای کتاب برخلاف شیوه رایج در کتابهای خاطرات به ترتیب زمان وقوع حوادث تنظیم نشده است و از این رو برای راهنمایی خوانندگان بالای هر فصل معمولاً دو تاریخ میگذارد، اولی تاریخ وقوع حوادث و دومی تاریخ نوشتن آن است. خود مالرو کتاب ضد خاطرات وامید را بهترین آثار خود میدانست.
این کتاب اولین بار در سال ۱۳۶۳ منتشر شد. مترجمان این اثر رضا سیدحسینی و ابوالحسن نجفی در مقدمه این کتاب در خصوص ترجمه این اثر نوشتهاند: «در ترجمه این کتاب همه کوشش ما مصروف بر این بوده است که سبک نویسنده را -تقریباً بیافزایش یا کاهش- به گونهای برگردانیم که چندان از روال زبان فارسی به دور نباشد و فهم مطلب دشوارتر نشود. نمیگوییم که در این کار موفق شدهایم اما این را میدانیم که ترجمه خوب لزوماً ترجمه روان نیست: ترجمهای است که در عین رعایت اصول و موازین زبان مترجم بتواند رنگی از زبان و فرهنگ کشور نویسنده را نیز تا اندازهای در خود منعکس کند...».
نکته جالب اینکه کتاب مهم دیگر مالرو یعنی «امید» نیز قرار بوده توسط همین دو مترجم بزرگ کشورمان ترجمه شود، اما به دلایلی از میانه راه ابوالحسن نجفی از ترجمه منصرف می شود و تمام کار را به رضا سیدحسینی میسپارد. در زیر نامهای که با خط او برای انتشارات خوارزمی ارسال شده را میبینید که برای اولین بار منتشر میشود:
کتاب «ضد خاطرات» روایتی خواندنی و اثرگذار از نویسندهای است که سودای جهانی بدون برده و بردگی را داشت و معیار او برای انسانیت نه زندگی در جغرافیایی غربی کره زمین، بلکه اندیشه و فرهنگ و تمدن بود.
منبع: خبرگزاری ایسنا- سه شنبه 15 آبان 1403
نظر خود را بنویسید.