
نگارگری
نگارگری
دستمایههای آراستن که از نگارگری ایرانی به یادگار مانده، پیشینه دیرینهای در هنرهای ایران دارند. سبک ها و مکاتب این هنر در ایران قدمت بسیار دارد و هنرمندان طراز اولی را تربیت کرده است.
نقاشى ایرانى در طول تاریخ خود شامل مضامین متنوع حماسی، تغزلی، عرفانى و اخلاقى بوده است. و از اندیشه فلسفى - عرفانى که با روح ایرانى سازگار است، نشانههایى در خود دارد. در پس این نقاشى ذهن و فکر شرقى نهفته است که با دیدگاه اروپایى در زمینه تصویرسازى کاملاً متفاوت مىباشد؛ ذهن شرقى نیازهاى تماشاگر را مدنظر دارد. مضمون بیشتر نقاشىهاى ایرانى با الهام از اشعار پارسى صورت گرفته که در این اشعار، عرفان نقش عمده ای دارد. زبان عرفانی، زبان جهانى است. روحانیتى درونى در نقاشى ایرانى وجود دارد که به دلیل نبودن بیان عاطفى آشکار، نهفته بهنظر مىرسد.
کمال الملک به عنوان پدر نقاشی ایران، حسین بهزاد، محمود فرشچیان، مرتضی کاتوزیان، نسرین خسروی، محمدعلی ترقی جاه، ایران درودی و بسیاری دیگر، از نقاشان و نگارگران ایرانی هستند و تعداد زیادی از آنان صاحب سبک بوده اند.
نام | نگارگری |
کشور | ایران |
نوع | رنگ آمیزی |







نگارگری ایرانی؛ هنری ثبتشده در فهرست میراث جهانی ناملموس بشری
نگارگری ایرانی؛ هنری ثبتشده در فهرست میراث جهانی ناملموس بشری
نگارگری که یکی از اقسام متنوع هنرهای تجسمی بهشمار میآید، هنری اصیل، زیبا، خیالی، ظریف، لطیف و جذاب، متشکل از تصویرسازی ریزنقش سنتی، تزئینی و کاربردی است. نگارگری ایرانی پیوندی درونی و بیرونی با متون اسطورهای، حماسی، عرفانی و غنایی دارد و اغلب مضامین خود را از این مضامین وام میگیرد. به همین دلیل، زبان تصویری نگارههای ایرانی، استعاری و بیشتر تابع تصاویر و آرایههای ادبی است. نگارگری پیوندی وثیق با هنر خوشنویسی دارد و برجستهترین نمونههای پیوند نگارگری و خوشنویسی را میتوان در نسخههای خطی شاهنامه فردوسی، بوستان و گلستان سعدی، خمسه نظامی، دیوان حافظ و هفتاورنگ جامی پیدا کرد.
نگارگری ایرانی از اندیشه فلسفی –عرفانی که با روح ایرانی سازگار است، نشأت گرفته و نگارگر ایرانی هیچگاه قصد رسیدن به واقعگرایی را نداشته است؛ بلکه با استفاده از خط، سطح و رنگ، جهان مدنظر خویش را به نمایش گذاشته است. نگارگر ایرانی هرگز تلاش نمیکند که تنها آینهای در مقابل طبیعت قرار داده و هر آنچه را که میبیند در اندازهای کوچکتر ترسیم کند؛ بلکه او میخواهد ظاهر و باطن طبیعت را در قالب شکل، رنگ و فضا بازگو کند و تاثیری از ذهن خلاق خود بر آن بهجا بگذارد.
ساقی، اثر رضا عباسی، قرن هفدهم هجری قمری
تاریخچه نگارگری در ایران
باستانشناسان طی سالهای اخیر در مناطق کوهستانی لرستان به غارهایی دست یافتهاند که دیوارهای آن به دست انسانهای غارنشین نقاشی شده است و اکنون نکات مهم فراوانی را آشکار میسازد و در نقاشیهای ایرانی دورههای بعد، ریشههای کهن آن مشاهده میشود. برای مثال، آثاری در تپه ملیان فارس کشف شد که با رنگهای اُخرایی، گلماشی و سیاه منقش شده بود. کشف جامها، سفالها، مفرغها و آثار کهن هنر ایران در گوشه و کنار کشور، تداوم هنر نگارگری ایرانی به خوبی نشان میدهد. آثار دیگری که در تپه سیلک، چشمهعلی، زیویه، مارلیک و دیگر نقاط به دست آمده، نمایشگر ترقی فوقالعاده هنرهای تصویری ایران باستان است. اما منظور از نگارگری ایرانی، سنتهای تصویری است که هنرمندان ایرانی بعد از اسلام به آنها پرداختهاند. این سنتها ریشه در تصویرگری و حاشیهنگاری کتابهای دینی دوره ساسانی دارند. این نکته را میتوان از شباهت نخستین تصاویر به دستآمده اسلامی با میراث مصور «مانی» دریافت. نگارگری ایرانی نیز مانند نمونه غربی آن با تذهیب و تصویرگری کتابهای خطی (کتابآرایی) آغاز میشود و به مرور از کتابآرایی استقلال مییابد. این هنر و جلوههای گوناگون آن اعم از نقاشی، تذهیب، تشعیر و گل و مرغ را میتوان در چند مکتب خلاصه کرد که نامهای خود را از سلسلههای حاکم بر ایران و یا پایتختهای آنها گرفتهاند. پیشینه این تقسیمبندی که هنوز و همچنان در بررسیهای تاریخی نگارگری ایران رواج دارد، به نمایشگاه سال 1931 میلادی برلینگتونهاوس انگلستان بازمیگردد که در آن برای نخستین بار، نمونههایی از نقاشیهای قدیم ایران به نمایش گذاشته شد.
رزم همای و همایون، اثر جنید سلطانی، قرن هشتم هجری قمری
اقسام نگارگری
نگارگری ایرانی شامل هنرهایی چون نقاشی سنتی، تذهیب، تشعیر و گلومرغسازی است. نقاط مشترک این هنرها شیوه طراحی، رنگآمیزی، ارائه و گذراندن مراحلی نظیر طلااندازی، مهرهکشی، ابریسازی و جدولکشی است. یکی دیگر از ویژگیهای بنیادین در گونههای مختلف نگارگری ایرانی، گرایشی است که این هنرها به هم دارند؛ به نحوی که گاهی همگی در یک اثر واحد جمع و ارائه میشوند و گاه نیز کاربردی کاملا مستقل از یکدیگر پیدا میکنند.
در ادامه به مرور اقسام نگارگری میپردازیم:
الف) نقاشی سنتی
به ترسیم و بازنمایی نگارههای واقعی یا تخیلی بر زمینهای مانند کاغذ، مقوا و گاهی بوم و دیوار، نقاشی سنتی گفته میشود. این نوع نگارگری ریشه در سنتهای قدیم نقاشی، مکاتب تاریخی نگارگری، مرقعات (تکنگارههای مستقل)، و بهویژه مصورسازی نسخ خطی دارد. نقاشی سنتی ایران همچنین از قواعد خاصی در انتخاب موضوع، چهرهپردازی، ترکیببندی و... پیروی میکند که جزو اصول ثابت آن در برابر دیگر گونههای مرسوم نقاشی به شمار میآیند.
نگارگری به سبک تذهیب، اثر محسن آقامیری
ب) تذهیب
به طراحی، قلمگیری، طلااندازی و رنگآمیزی نقوش ظریف هندسی و انتزاعی در حاشیه یا متن کتاب و قطعات خوشنویسی تذهیب (طلاکاری) گفته میشود. اساس این نوع نگارگری را که از آن به عنوان نمودی از وحدت در کثرت یاد میشود، اشکال خطی نیمدایره و ترکیبهای مدور (اسلیمی) تشکیل میدهد. آرایهها و اصطلاحات رایج و مهم تذهیب عبارتند از: طلااندازی، مهرهکشی، جدولکشی، ابریسازی، اسلیمی، ختایی، شمسه، شرفه، ترنج، لچکی، لچکترنج، بتهجقه، گره، سرلوح، نشان و واگیره که بسیاری از آنها علاوه بر گونههای مختلف نگارگری و کتابآرایی، در دیگر هنرهای کاربردی و صنایع دستی نیز مورد استفاده قرار میگیرند.
ج) تشعیر
به نقوش تزئینی تکرنگ یا دو رنگ حاشیه نگارهها، کتابها و جلدهای دستساز قدیم تشعیر میگویند. واژه تشعیر از شعر به معنای مو گرفته شده است. در این نوع از نگارگری، قلمگیری با قلمموی بسیار نازک(مو مانند) صورت میپذیرد. تشعیر شامل دو گونه گیاهی و جانوری است. در تشعیر گیاهی از اشکال تجریدی گل و برگ و بوته درختان و گیاهان استفاده میشود. در تشعیر جانوری از نقوش مختلف پرندگان و جانوران واقعی و یا اسطورهای مانند اژدها، شیر، گرگ، روباه، آهو، گوزن، خرگوش، سیمرغ، پلنگ و شترمرغ استفاده میشود. تشعیر جانوری خود شامل دو گونه نخجیری شکارگاهی) و گرفتوگیر است. در گونه نخیری، سوارانی در حال شکار و تیراندازی با کمان دیده میشوند. در گونه گرفتوگیر، تعقیب و گریز و گلاویزشدن جانوران(وحوش) به تصویر درمیآید.
ضامن آهو، اثر استاد محمود فرشچیان
د) گلومرغسازی
اصطلاحی برای نوعی نگاره تزئینی و سنتی است که نقشمایه اصلی آن را گل و پرنده تشکیل میدهد. این شیوه نگارگری در کنار تذهیب و تشعیر در زمره اقسام کاربردی این هنر سنتی و دیرپا محسوب میشوند. در نقاشیهای کوچک و ظرف گلومرغ، همنشینی گلهایی چون محمدی و زنبق با پرندگانی مانند بلبل، قمری و گنجشک به تصویر کشیده میشود. از این نوع نگارگری عمدتا برای تزئین صندوقچه، قلمدان، قاب آینه و جلد کتابهای خطی بهویژه قرآن کریم استفاده میشود.
گل و مرغ، اثر مجید مهرگان، 1368 هجری شمسی
مکاتب نگارگری
تقسیمبندی مکاتب نگارگری در ایران براساس مرکزیت امپراتوری حاکم بر کشور صورت پذیرفته است؛ بدین معنا هنرمندان از گوشه و کنار کشور در هرکجا که مقر اصلی حکومت به شمار میآمده، جمع میشدند و به فعالیت هنری میپرداختند. برای مثال، زمانی که مرکزیت امپراتوری تیموری در هرات بود، مکتب هرات پدیدار شد یا هنگامی که پایتخت به تبریز، قزوین و اصفهان انتقال یافت، مکاتب تبریز، قزوین و اصفهان به وجود آمدند. البته این بدینمعنا نیست که در دیگر شهرها هنر نگارگری رواج نداشته است. تجمع هنرمندان در یکجا تاثیراتی نیز در سبک و روش آنها برجا گذاشته که خصوصیات هر مکتب را شکل داده است.
بر این اساس، مهمترین مکاتب نگارگری عبارتند از: عباسی (بغداد)، سلجوقی، ایلخانی (تبریز)، شیراز، جلایری (تبریز-بغداد)، هرات، صفوی و اصفهان. در ادامه به مرور هریک از این مکاتب میپردازیم:
الف) مکتب عباسی
در سده دوم هجری و در پایتخت حکومت عباسیان، مکتب عباسی یا بغداد شکل گرفت. آثار به جا مانده از این مکتب، از یکسو تحت تاثیر هنر بیزانس (روم شرقی) هستند و از سوی دیگر وامدار هنر ایرانی (ساسانی). در مکتب عباسی، نگارگری بیشتر به تذهیب و تصویرگری کتابهای مذهبی و بازآفرینی تصاویر غیرعربی محدود میشود. حضور هنرمندان ایرانی در فرایند شکلگیری این کتابها و تداوم برخی سنتهای تصویری ایران در آنها، رفتهرفته زمینه پیدایش نگارگری مستقل ایرانی را فراهم میآورد. مکتب بغداد با وجود داشتن چنین نامی هرگز یک مکتب عربی خالص نیست؛ چراکه بسیاری از کتابهای خطی مصورشده در این دوره در مراکز دیگری که تحت تسلط سلجوقیان بود، مصور شدهاند. حالت چهرهها در تصاویر این دوره شبیه نژاد سامی و دارای بینی کشیده با ریش سیاه بلند است و شخصیتها اغلب سرحال و بانشاط به تصویر کشیده شدهاند.
ب) مکتب سلجوقی
این مکتب به عبارتی نخستین مکتب نگارگری ایرانی است که از حیث زمانی (قرن چهارم هجری) با مکتب بغداد تداخل پیدا میکند. در نگارههای این مکتب، تاثیر مکتب بغداد همچنان مشهود است و علاوه بر این، اثرات تازهای از هنر ساسانی و چینی نیز پدیدار میشود. در تصاویر کتابهای خطی «ورقه و گلشاه» و «سمک عیار» که تنها کتابهای مصور فارسی در این مکتب به شمار میآیند، نقوش و تزئینات با خطوط واضح اجرا شدهاند و بر زمینهای رنگآمیزیشده قرار گرفتهاند. در این تصاویر، پیکرهها با چشمهای بادامی و هالهای دور سر حضور دارند و زمینه آثار با گل و گیاه و یا نقوش اسلیمی آذین شده است.
ج) مکتب ایلخانی
این مکتب پس از سقوط قوم مغول (ایلخانیان) بر ایران و در پایتخت آنها (تبریز) شکل میگیرد. در این دوره سلطه همزمان مغولها بر ایران و چین باعث برقراری روابط فرهنگی میان این دو سرزمین و نفوذ نگارگری چینی در نگارههای ایرانی میشود. تنوع بیشتر رنگها، تمایل به منظرهنگاری، دقت بیشتر در جزئیات، هاشورزنی و پرداختن به عناصری چون اژدها، کوه، ابر، صخره و گلهای پرپیچ و تاب، ازجمله تاثیرات نقاشی چینی در نگارگری ایلخانی است. در نقاشیهای این مکتب، ردپای کمرنگ هنر بیزانس نیز همچنان به چشم میخورد.
د) مکتب شیراز
مکتب شیراز ازجمله مکاتب نگارگری ایران است که همزمان با حکومت ایلخانان مغول در شیراز که از حملات این قوم در امان مانده بود، شکل گرفت. نگارههای این مکتب بیشتر دنبالهرو مکتب سلجوقی و کمتر تحت نفوذ هنر چینی هستند. تپههای گرد، خط افق بالا، زمین پوشیده از گل و بوته، انسانهای لاغر با سرهای بزرگ، چهرههای سهرخ و ریشدار، اجرا با خطوط آزاد و روان، رنگپردازی ساده و بهرهگیری از رنگسایههای گرم، در زمره ویژگیهای بارز مکتب شیراز به شمار میآیند.
ه) مکتب جلایری
مکتب جلایری (تبریز-بغداد) پس از فروافتادن حکومت ایلخانان و سلطه جلایریان بر قلمروی آنها شکل میگیرد. در نگارههای این مکتب، عناصر چینی و بیزانسی کمکم حذف میشوند و نگارگری به هماهنگی بیشتر با دنیای شاعرانه، خیالی و آرمانگرایانه ایرانی میل میکند. استفاده از طیف رنگی گسترده، نمایش درها و دیوارهای نقشدار، ایجاد ضربآهنگ حسی و هندسی، منظرههای پوشیده از گل و گیاه و درخت، استقلال نقاشی از متن نوشتاری و پیکرههای کشیده با صورتهای گرد، ازجمله ویژگیهای مهم نگارگری این دوره محسوب میشوند.
و) مکتب هرات
این مکتب در زمان زمامداری شاهرخ (پسر تیمور) در هرات پیریزی میشود و در دوره سلطان حسین بایقرا به اوج خود میرسد. نکته اساسی در این مکتب، حذف کامل عناصر چینی و پیریزی شیوهای کاملا ایرانی براساس دستاوردهای مکتب شیراز است. در نگارههای مکتب هرات، رنگها غنیتر، ترکیببندیها کاملتر (عمدتا دایرهوار)، توجه به انسان و حضور واقعی او بیشتر، پیکرهها پرتحرکتر و تزئینات چشمگیرتر میشوند. در این دوره نگارگری برای نخستین بار از حیطه موضوعات سنتی فراتر میرود و به موضوعات ملموس روزمره نیز میپردازد. همچنین به حالات و حرکات زنده انسان هم توجه بیشتری میشود. نخستین نقاشیهای تکپیکره و رقعهها (نقاشیهای تکبرگ مستقل از کتاب) هم در مکتب هرات به وجود میآیند.
ز) مکتب صفوی
مکتب صفوی ادامه مکتب هرات و دستاوردهای یگانه آن است که پایهگذاران آن، نقاشان نامدار مکتب هرات؛ یعنی کمالالدین بهزاد و شاگردان او هستند. استفاده از رنگهای مکمل و درخشان در بازنمای مناظر و آدمها، شخصیتپردازیهای شلوغ و نمایشی، ترکیب نقشهای انسانی و ساختمانی تصاویر، تنوع مناظر و ترکیب آنها با معماری و حضور انسان، ترکیببندیهای حلزونی و دایرهوار در کنار طراحی لباسها به رسم روز، در زمره خصوصیات بنیادین مکتب صفوی محسوب میشوند.
ح) مکتب اصفهان
مکتب اصفهان مقارن با حکومت شاه عباس صفوی در اصفهان متولد میشود. در این دوره، نگارگری از کتاب فاصله میگیرد و به صورت مستقل (رقعه) درمیآید. استقلال نگارهها از تصویرگری کتاب موجب به وجود آمدن تغییراتی مانند تکچهرهنگاری، تاکید بیشتر بر طراحی، کاهش اهمیت رنگهای تزئینی، قطع ارتباط پیکرههای انسانی با محیط و تلاش برای واقعنمایی در چهره و ظاهر پیکرهها میشود. در مکتب اصفهان نوعی نقاشی دیواری هم به وجود میآید که از حیث طرح و رنگ، کیفیتی همسان با نگارگری روی کاغذ دارد.
نگاره گنبد بهرام، اثر هادی تجویدی
نگارگری پس از مکتب اصفهان
نگارگری ایرانی در گذار از مکتب صفوی و به فراخور تحولات فرهنگی و تغییر ذائقه مردم، پا به مسیر دیگری میگذارد. در این مسیر تازه، سنتهای ویژه نگارگری کنار گذاشته میشوند و نوعی نقاشی طبیعتگرایانه غربی کمکم جای این سنتها را میگیرد. نگارگری در این دوره طولانی که تا اواخر حکومت قاجار ادامه دارد، در شیوههای دیگر نقاشی، حضوری ضمنی پیدا میکند و یا به صورت کاربردی (تذهیب، تشعیر و گلومرغسازی) در قلمداننگاری، جلدسازی، قاب آینه و... بکار گرفته میشود.
در اوایل حکومت پهلوی پدر، تلاشی دوباره برای احیای نگارگری و بازگشت به سنتهای ویژه آن آغاز میشود. از نشانههای این تلاش که شکلی مدرسهای نیز به خود میگیرد، تلاش برای سازگار کردن نگارگری با سلیقه روز است. نمایش چهرههای ایرانیتر، رعایت ژرفانمایی، رنگآمیزی با رنگسایههای مختلف، بازنمایی دقیقتر و استفاده از زمینههای بزرگتر، در زمره تغییراتی هستند که در نگارگری ایرانی دوره پهلوی با حفظ ماهیت سنتی آن ایجاد میشوند. آثار این دگردیسی در نگارههای امروز ایران هم مشهود است.
نگارگری انقلاب اسلامی
ظهور انقلاب اسلامی فصل جدیدی را در هنر نگارگری ایران گشود و هنرمندان نگارگر از همان آغاز پیروزی انقلاب، ضمن همراهی با مقاصد و ارزشهای انقلابی، به خلق آثار هنری قابل اعتنایی پرداختند. در این میان، استاد محمود فرشچیان که تجربههای خود را به کمالی مطلوب رسانده بود، توانست با شیوهای حاصل از آموختههای نگارگری، تجربه و شناخت عمیق هنری آثاری را به وجود آورد که گویای زبان مردم انقلابی ایران اسلامی باشند.
نگاره به امید آزادی قدس، اثر مینا صدری
برخی از شاگردان ایشان نیز هرچند در مقایسه با نقاشان، آثار اندکی را در این زمینه خلق کردند اما موجب امیدواری برای دستیابی به زبانی نو و متناسب با مقتضیات انقلاب اسلامی شدند. یکی از تعهدات مهم نگارگران عصر انقلاب اسلامی، اعتراض به جنایت ظالمان و بیعدالتیهایی بود که بر مظلومان عالم روا میشد. همچنین نمایش روحیه مجاهدت، مقاومت، ایثار و شهادت نیز از دیگر مضامینی است که به وفور در آثار نگارگران دوران انقلاب اسلامی یافت میشود.
نگارگری ایران در سال 1399 ذیل پروندهای مشترک با کشورهای ترکیه، جمهوری آذربایجان و ازبکستان در فهرست میراث جهانی ناملموس بشری قرار گرفت و به عنوان پانزدهمین میراث ناملموس ایران در یونسکو ثبت شد.
نام | نگارگری ایرانی؛ هنری ثبتشده در فهرست میراث جهانی ناملموس بشری | ||||
کشور | ایران | ||||
نوع | مینیاتور | ||||
مشاهیر |
| ||||
جوایز | بین المللی |

رضا عباسی؛ قله مکتب نگارگری اصفهان
رضا عباسی؛ قله مکتب نگارگری اصفهان
رضا عباسی فرزند علی اصغر کاشانی (از نقاشان مشهور دربار شاه تهماسب صفوی) یکی از برجستهترین هنرمندان تاریخ هنرهای تجسمی ایران به شمار میآید که نامش با مکتب نقاشی اصفهان عجین شده است. او حوالی سال 970 هجری قمری در خانوادهای هنرمند متولد شد. فن تصویر و طراحی چهره را نزد پدرش فرا گرفت و و به شیوه رایج آن زمان، پیشه پدر را ادامه داد. هرچند رضا عباسی در مشهد به دنیا آمد و پدرش به احترام حضرت امام رضا (ع) نام او را رضا نهاد، اما این هنرمند مدتی را در شهر قزوین سپری کرد. درست در همین ایام است که بلوغ و نبوغ هنری رضا عباسی در دربار شاه اسماعیل دوم و سلطان محمد خدابنده آشکار میشود. صادقیبیک افشار که در این ایام، سن و سالی از او گذشته و سرپرست کارگاه سلطنتی است، از خلاقیت و نازکقلمی رضا عباسی متحیر میشود؛ تا جایی که در اواخر عمر خود تلاش میکند با تغییر سبک و اسلوب هنری خویش، به شیوه رضا عباسی نزدیک شود. رضا در سال 995 هجری قمری به جمع نگارگران شاه عباس اول میپیوندد و بخش عمدهای از عمر هنری خود را در دربار این پادشاه در شهر اصفهان پشت سر میگذارد. نوع نگاه، سبک و اسلوب خاص او در تمامی هنرهای تصویری آن دوران ازجمله دیوارنگاری، نسخهنگاری، طراحی کاشی، فرش، پارچه، صنایع دستی، تذهیب و تشعیر، تاثیر میگذارد و این اثرگذاری در نیمه نخست قرن یازدهم هجری به اوج شکوفایی خود میرسد. روش رضا عباسی در قرنهای بعد نیز همواره الگو و سرمشق هنرمندان قرار میگیرد. تا جایی که نگارگران معاصر ایران بهویژه آنهایی که اصالتی اصفهانی دارند، ازجمله استاد محمود فرشچیان، استاد جواد رستم شیرازی، استاد جزیزاده، استاد یسایی شاجانیان و... از سبک و اسلوب او بیبهره نیستند.
جوان نشسته، اثر رضا عباسی
دورهشناسی زندگی هنری رضا عباسی
با توجه به اسناد و منابع تاریخی دست اول و نیز نمونه آثار باقیمانده از رضا عباسی از اواخر قرن دهم هجری تا پایان نیمه اول قرن یازدهم هجری، میتوان زندگی هنری او را به چهار دوره مهم تقسیم کرد:
الف) از تولد تا نوجوانی که همراه پدرش در جمع نقاشان و هنرمندان کارگاه ابراهیم میرزا در مشهد بوده و به کارگاه شاه اسماعیل دوم در قزوین منتقل شده است تا سال 996 هجری قمری که به جمع نگارگران شاه عباس اول میپیوندد. (983-996 هجری قمری)
ب) از حدود دهه دوم قرن یازدهم هجری قمری که به دلایل مختلف از فعالیت هنری و همکاری با کارگاه سلطنتی کنارهگیری میکند. (1022-1011 هجری قمری)
ج) از حدود سال 1022 هجری قمری تا زمان فوتش که در این دوره، تیپ پیکرهها در آثارش و همچنین مضامین و اسلوب او تغییر میکند. (1044-1022 هجری قمری)
دوره اول
نخستین دوره قابل بررسی در آثار رضا عباسی مربوط به سالهایی است که او از مشهد به قزوین منتقل و در کارگاه شاه اسماعیل مشغول به کار میشود. از آنجا که این هنرمند، دوران نوجوانی خود را در کارگاه ابراهیم میرزا و در جمع هنرمندان کارگاه مشهد سپری میکند، تا حدودی با فضا و راز و رمزهای اولیه نقاشی آشنا میشود. آثار این دوره رنگآمیزی، طراحی و قلمگیری بسیار ظریفی دارند و در آنها نازکقلمی و وسواس مشهود است. در اغلب نگارههای این دوره، پیکرهها به صورت رنگی و با پسزمینه کرمرنگ مشاهده میشوند. دستارهای حجیم و بزرگ که عموما گل یا پرندهای از آنها عبور کرده و جوانانی که شاخه گلی به دست دارند، ازجمله عناصری است که در این آثار دیده میشود. این قسم از آثار تحت عنوان تکبرگ یا تکپیکرهها شناخته میشوند.
جوانی در لباس دراویش، اثر رضا عباسی
دوره میانی
دوره دوم یا میانی زندگی هنری رضا عباسی، مربوط به زمانی است که این هنرمند از کارگاه هنری کنارهگیری میکند و یا کمتر به کار هنری مرتبط با نقاشخانه سلطنتی میپردازد. موضوع آثار این دوره عموما مردمی و اجتماعی است و اقشاری چون دراویش، چوپانان، شکارچیان، دستفروشان، لوندان، خروسبازان و... دربرمیگیرد. این قسم از آثار عموما به صورت تکرنگ و یا در قالب طراحی قلمگیریشده به انجام رسیدهاند. رضا عباسی به واسطه مهارت و توانایی خاص خود توانسته این دسته از آثار را با قلمو و بدون انجام پیشطرح اجرا کند؛ چه اینکه در این راستا سرعت و فیالبداهه بودن قلموی این هنرمند به وضوح مشهود است. رضا با استفاده از خطوط روان و سیال، سریع و هماهنگ، حالات پیکرهها را به خوبی تصویر کرده است. او بیشتر این آثار را روی تکه کاغذ -که نشان میدهد گویا کمتر از حمایتهای مالی برخوردار بوده- خلق کرده است. بنابراین در این آثار، فقر یا کمبود امکانات رضا در قیاس با آثاری که طی دوران ارتباط با نقاشخانه سلطنتی خلق کرده، قابل توجه است. با وجود این، غنای قلم، قوت در مهارت و استادی مثالزدنی رضا در خلق این آثار، عیار چشمگیر و تحسینبرانگیزی به آنها بخشیده است. غلبه خط بر رنگ و دیگر عوامل ذوقی، حسی و مهارتی، از دیگر خصوصیاتی است که در این قسم از آثار رضا عباسی موج میزند. توجه به طراحی به عنوان شاخهای از هنر که قادر است به طور مستقل به ععنوان ابزار بیان مورد استفاده قرار گیرد، برای نخستین بار در آثار این دوره رضا مطرح میشود. هرچند از چند دهه قبل، رابطه نقاشی با متن کتاب به کمرنگی گراییده، رضا عباسی این استقلال را به عنوان یک خصوصیت تازه به اوج و شکوفایی میرساند و طراحی و نقاشی به صورت مستقل وابستگی خود را نسبت به متن کتاب از دست میدهند و بدین ترتیب، در قلمرو جدیدی جای میگیرند. نگارهها و آثار رضا در این دوره کمتر رقم خوردهاند و سبک، شیوه قلمزنی و عناصر به کار برده شده از نظر سبکشناسی با برخی از عناصر آثار دوره اول این هنرمند، منطبق هستند. بیشتر آثار این دوره مربوط به زمان هایی هستند که رضا اغلب به دیدار مردم بینوا، کشتیگیران و دراویش میرفته است.
دوره پایانی
رضا عباسی پس از گذشت یک دهه بار دیگر به کارگاه سلطنتی بازمیگردد و مورد لطف و عنایت شاه عباس قرار میگیرد. بخشی از فعالیتهای هنری او در این دوره به نگارههای نسخههای خطی مانند گلستان سعدی 1024 هجری قمری به خط میرعماد بازمیگردد که مشتمل بر شش نگاره است و ظاهرا رضا عباسی مدیریت بخش نگارههای آن را برعهده داشته است. یکی از شش نگاره موجود در این نسخه با عنوان جدال سعدی و مدعی، به قلم رضا عباسی است و مابقی با نظارت رضا توسط شاگردانش ازجمله افضل الحسینی صورت پذیرفته و یا حداقل، طراحی و ترکیببندی توسط رضا صورت گرفته و سایر مراحل کار یعنی رنگآمیزی و ساخت و سازها توسط شاگردان انجام شده است. نسخه مثنوی خسرو و شیرین نظامی که دارای هجده نگاره با امضای رضا عباسی است و یا با همکاری شاگردانش در اواخر عمر رضا (1042 هجری قمری) تدوین شده، از دیگر جلوههای کارستان رضا عباسی به شمار میآید. همچنین نسخه مخزنالاسرار حیدر خوارزمی نیز که در برگ آخر کتاب، نام میرعماد به عنوان کاتب آمده و 9 نگاره هم رقم کمینه رضا عباسی را دارد که در سال 1023 هجری قمری به پایان رسیده است.
بلبل گوشسفید، اثر رضا عباسی
رضا عباسی در دوران اولیه هنریاش که به درباره شاه عباس در قزوین میپیوندد و زیر نظر صادقیبیک افشار به کار مشغول میشود، در تدارک نسخه خطی شاهنامه شاه عباسی نیز نقش ایفا کرده است. این شاهنامه در بین سالهای 1005-995 تدوین شده و دارای چهارده نگاره است. چهار نگاره از این نسخه از جمله کشتن رشتم پیل سپید را، طرد فریدون سفیران سلم و تور را، نبرد طهمورث با دیوان و گذشتن فریدون از آب دریا متعلق به رضا عباسی است.
بخشی از آثار رضا عباسی در این دوره مربوط به بعد از مرگ شاه عباس اول است؛ از جمله تکچهرهپردازی از دراویش خصوصا چهره معلم عرفانش یعنی غیاثالدین سمنانی و جالب اینجاست که چهره این پیر عارف در بیشتر پیکرههای کهنسال آثار دوره پایانی رضا عباسی دیده میشود.
یکی دیگر از خصوصیات آثار رضا در این دوره این است که او تعداد افراد حاضر در صحنه نگارههایش را کاهش میدهد، اندازه اندام را در کادر وسعت میبخشد و آنها را در چارچوب تصویر محدود میکند. پیکرههای جوانان که عموما شاخه گلی یا ظرفی نوشیدنی در دست دارند و نگاهشان به بیرون کادر است، بیانگر رویایی است که پیکره در سر میپروراند و چشمانتظارانه به بیرون کادر نگاه میکند. این خصوصیت در پیکرههای جوانان دوره اول آثار رضا عباسی همواره مشهود و قابل توجه است.
موضوعات معاصرتر مانند کیفیت رابطه عاشق و معشوق، اندام چاق و بیتحرک، رنگآمیزی مجلل نسبت به آثار دوره قبل در کنار خطوط و پرداختهای دقیق و منظم، از دیگر ویژگیهای آثار رضا عباسی در دوره پایانی هستند.
کنارهگیری از نقاشخانه سلطنتی
رضا نزدیک به دو دهه در قزوین و اصفهان با نقاشخانه سلطنتی همکاری میکرده و در دهه اول سده یازدهم، مفتخر به دریافت لقب «عباسی» از شاه عباس اول شده است. همانگونه که آنتونی ولش نیز اشاره کرده، رضا در دهههای اول کاری خود از به کار بردن لقب عباسی برای خود اکراه داشته و کمتر در رقمهای این دوره از آثارش از این لقب استفاده میکرده است؛ چراکه او کاربرد لقب عباسی را باری سنگین بر خود و آزادگیاش میپنداشته. بنابراین به استناد نوشتههای قاضی میراحمد منشی و اسکندربیک منشی تاریخنویسان عصر شاهعباس، علت کنارهگیری رضا از نقاشخانه سلطنتی را باید از یکسو در علاقه او به حشر و نشر با حلقه کشتیگیران و مراوده با آنها و از سوی دیگر در پریشاناحوالی او جستوجو کرد. شیلا کنبی به استناد نوشتههای این دو تاریخنویس عصر شاهعباس معتقد است که پس از انتقال پایتخت به اصفهان و تکچهرههای جذابی که رضا از جوانان اصفهانی خلق کرد، زندگی دربار را وانهاد و با کشتیگیران حشر و نشر یافت و شیفته تعالیم آنها شد. رضا در میان سالهای 1019-1011 هجری قمری، چهرهنگاری از جوانان و ثروتمندان را واگذاشت و به جای آن، به تهیه و تدارک طرحهایی از فضاهای غریب، نامتعارف و نیز سالخوردگان در پسزمینهای از مناظر تیره و دلگیر، پرداخت. بنابراین، بخش عمدهای از آثار طراحی و نقاشی رضا عباسی که دارای مضامین اجتماعیاند و به شیوه قلمگیری خلق شدهاند، مربوط به زمانهایی هستند که او اغلب به دیدار مردم بینوا، کشتیگیران و نیز مکانهای مخصوص به این اقشار میرفته است.
جوانی در حال مطالعه، اثر رضا عباسی
حضور دوباره در کارگاه سلطنتی
رضا عباسی در سالهای پس از پنجاه سالگی، در حالی که اندیشهاش با تجارب برآمده از میانسالی پختهتر شده و آرامش نسبی در فضای فکری، سیاسی و اجتماعی کشور افزایش یافته است، با وساطت برخی شخصیتهای سیاسی برای بازگشت دوباره به کارگاه سلطنتی تمایل پیدا میکند. او تا این زمان کمتر روی نسخههای خطی کار کرده اما از این پس توسط خودش یا به سرپرستیاش، تعدادی از نسخههای خطی مصور میشوند. رضا عباسی در این دوره تا حدودی به صورت نمادین و رازآلود، رفتار و منش واقعی خود را بروز میدهد. همچنین او در بیشتر مجالس و یا تکبرگها، چهره درویشی را طراحی و یا نقاشی میکند که در نقشهای مختلف ظاهر میشود. به ظن قوی، شباهتهایی که میان چهره این افراد وجود دارد و به صورت یک الگو درآمده است، حاکی از آن است که این تصاویر، متعلق به یک نفر بیشتر نیست و آن شخص به احتمال قوی، غیاثالدین سمنانی، مربی و مراد رضا عباسی در حوزه عرفان است. نگارههای تکبرگ یا به تعبیر اسکندربیک منشی، یکهصورت را میتوان نوعی چهرهنگاری یا پیکرهنگاری آرمانی دانست که برای اولین بار توسط رضا عباسی جایگاهی ویژه مییابند و هم از حیث کثرت و هم به لحاظ معنا، به عنوان قلمروی جدیدی در نقاشی ایران مطرح میشوند. رضا در پرتو بهرهگیری از این روش هنری به خوبی توانست سبکی خاص و در نهایت، مکتبی مشخص را پایهگذاری کند. تکچهرههای رضا عباسی در عین اینکه روی زمین قرار گرفتهاند، اما نوعی حس حرکت و سبکی دارند و پیکرهها در فضای محدوده تصویر، معلق و شناورند؛ گویی آنها در راه رفتن، پاهای خود را روی زمین نمیگذارند و سبکبار گام برمیدارند. بر این اساس میتوان گفت که مفهوم صُور معلقه در عالم برزخ یا عالم مثال که بزرگان معرفت و اندیشه معنوی به آن اشاره کردهاند، در این قسم از آثار رضا عباسی قابل مشاهده است. حتی اگر رضا تصویر صاحبان قدرت و شاهزادگان را کشیده باشد، تواضع و فروتنی خاصی همراه با شکوه و بزرگی در فضای نگارههایش احساس میشود.
سبک و شیوه هنری نقاشی رضا عباسی
اسناد موجود برای بازشناسی سبک و سیاق نقاشی رضا عباسی، آثاری را شامل میشود که او از حدود اواخر قرن دهم هجری انجام داده و احیانا همراه با امضاء است. امضای او در این سنخ از آثار، «مشقه آقا رضا» بوده است. این دوران مصادف با انتقال پایتخت صفویان از قزوین به اصفهان است که از سال 996 هجری قمری آغاز میشود و به مدت ده سال (تا سال 1006 هجری قمری) ادامه مییابد. اگرچه آغاز مکتب نقاشی اصفهان به طور کامل در حدود سال 99 هجری قمری با تکامل سبک نقاشی رضا عباسی شروع میشود اما نوع نگرش نقاشان این مکتب حداقل از ده سال قبل در مشهد و قزوین آغاز شده بود. به عنوان مثال، تکچهرهپردازی در نقاشی و طراحی بسیار رایج بود اما تنوع شخصیتها و موضوعات مانند سربازان، مسافران، تفریحات، روستاییان، دراویش و جوانان به همراه درباریان و ندیمهها در دوره میانسالی رضا و همزمان با دوری از او کارگاه سلطنتی شروع میشود.
جوان ایستاده با جام و کوزه، اثر رضا عباسی
آلیس تایلور رضا عباسی را استاد خلق تصاویر روی تکبرگ میداند و از او به عنوان شخصیت اصلی در توسعه نوع جدید نقاشی در دربار شاه عباس اول نام میبرد. ازجمله ویژگیهای سبک هنری اختصاصی رضا عباسی میتوان به: پیکرههای ظریف، آرام و متمایل به سمت جلو با نگاهی به خارج از محدوده صفحه که گویا رویایی در سر دارند و عموما شاخه گل در دست گرفتهاند، رنگهایی بسیار لطیف و زیبا و شاعرانه، گردشهای موزون و چشمنواز در اندام همراه با اسلوبی بدیع، قلمگیریهای تماما ظریف و استادانه، رنگهای ملایم و شاعرانه با دستارهای بزرگ و حجیم و پسزمینهای تربتیرنگ که با درختان بید واژگون، ابرهای ظریف، بوتههای گل، ظروف میوه و نوشیدنی ترکیب شده است، اشاره کرد. بخشی از این ویژگیها توسط استادان رضا عباسی در دربار ابراهیم میرزا در مشهد مرسوم بوده و سپس با تغییراتی در سبک طراحی رضا به مرحله شکوفایی و تکامل میرسد. قلمگیریهای جذاب، قوی، روان، سیال، موزون و هماهنگ او که در بیشتر آثارش فیالبداهه حادث شده است، از سبک بینظیر، توانایی و قدرت قلم این هنرمند حکایت دارد.
در سبک نقاشی رضا مجموعه عوامل و عناصر چنان با مهارت در کنار یکدیگر مینشینند که مخاطبان را به وجد میآورند؛ در عین آنکه برخوردار از سادگی، عمق، ارزشهای بصری و زیباییشناختیاند. امضای رضا عباسی در آثار پایانیاش یعنی از حدود سالهای 1020 هجری قمری تا پایان عمر این هنرمند، ویژگی خاصی دارد. او در این دسته از آثار خود با قلم خوشنویسی و به خط شکسته نستعلیق، امضای خود را با کلمه «هو» آغاز میکند و ضمن اشاره به سال، ماه، روز و احیانا مکان خلق نگاره، با عبارت «کمینه رضا عباسی» ادامه میدهد. در پایان نیز عدد پنج را قرینه کلمه «هو» در پایین مینویسد. این نوع رقمزنی به سبک خاص رضا عباسی اختصاص دارد.
در تحلیل نهایی رضا عباسی را باید یکی از نوابغ هنر نگارگری در تاریخ هنر ایران به شمار آورد که به طور خاص در زمان سلطنت شاه عباس اول، خوش درخشید و به همین دلیل، شاه عباس لقب «عباسی» را به او اعطا کرد. این هنرمند نامدار در نقاشی ایران مکتب جدیدی را تحت عنوان «مکتب اصفهان» پایهگذاری کرد. در این مکتب، شیوه کهن نقاشان ایرانی در فضاسازی و نحوه ترکیببندی پیکرههای انبوه جای خود را به نمایش تکچهرهها و تکپیکرههایی با جامههای فاخر داد. او همچنین در مصورسازی نیز پای خویش را از نقاشیهای حواشی کتابهای ادبی فراتر گذاشت و توانست طرحی نو دراندازد. رضا عباسی در کتابخانه سلطنتی شاه عباس بیشتر به خلق نقاشیهای تکبرگی و دوبرگی میپرداخت. فضاسازیهای ساده و خطوط دَوَرانی دلپذیر در کنار استفاده از حداقل رنگ و گاه طراحی ماهرانه خز لباس و موی ریش و سر مردان، جزو شیوه خاص این هنرمند است که بسیاری از هنرمندان تحت تاثیر آن قرار گرفتهاند.
جوان پرتغالی، اثر رضا عباسی
برخی از مهمترین آثار این هنرمند توانمند ایرانی عبارتند از: عشاق، اتود پرنده، مردی با ردای خزدار، پیرمرد و جوان، جوانی که از یک درخت افتاده است، انسان نشسته در بیابان، شیخ در زمین بایر، لوطی و انترش، زائری از مشهد، درویش نشسته با گلی در دست، دزد، شاعر و سگها، مجنون، سگ و دو مسافر، روستایی و اسب نحیف، جوان پرتغالی، یک بلبل گوشسفید و...
نام | رضا عباسی؛ قله مکتب نگارگری اصفهان |
کشور | ایران |
نوع | مینیاتور |













حسین بهزاد؛ پیشگامی برجسته در نگارگری معاصر ایران
حسین بهزاد؛ پیشگامی برجسته در نگارگری معاصر ایران

تولد عیسی مسیح (ع)، اثر استاد حسین بهزاد
بهزاد در حدود سال 1293 هجری شمسی به دلیل دستمزد کم، تصمیم گرفت از کارگاه میرزا حسن پیکرنگار جدا شود و به صورت مستقل حجرهای را در کاروانسرای حاجی رحیم خان واقع در بازار توتونفروشهای سبزهمیدان اجاره کند. از آنجا که در آن دوران خرید نگارههایی به سبک آثار کمالالدین بهزاد و رضا عباسی بسیار رواج داشت، حسین بهزاد در حجره شخصی خود به رونگاری از آثار این نگارگران بزرگ ایران زمین پرداخت. او به صورت روزانه حدود هجده ساعت کار میکرد و بین هفت تا ده تومن درآمد داشت. بدینترتیب با فروش آثار خود توانست تا حدی از تنگدستی رهایی یابد.

مدرسه سنتی (مکتبخانه)، اثر استاد حسین بهزاد
سبک و نگاه هنری بهزاد
بهزاد، نگارگری را «شعر نقاشی» و عالیترین شکل غزل مینامد که در مرحلهای بالاتر از نقاشی جای میگیرد. از نگاه او وظیفه نگارگر، تجسم و ترسیم شیرینیهای زندگی است. نقاش، طبیعت را با مایههای گوناگون مینمایاند اما نگارگر، زیباییها را کشف میکند و آنها را به زیباترین شکل به نمایش میگذارد. بدین معنا نگارگر، زیبایی را تا حد کمال به اوج میرساند و در این اوج، از آن پیکره میسازد. با همین رویکرد است که بهزاد طرز و شیوه خاص خود در نگارگری را «غزل-نقاشی» مینامد و اذعان میکند که گاهی قلم او از فکرش عقب میافتد و باید چندین طرح بکشد تا در نهایت بتواند یکی را انتخاب کند. بهزاد گاهی طرز جدید خود در نگارگری را «نقاشی منظوم» نیز نامیده و در توضیح آن گفته است: «نگارگر باید مانند نقاش، روح زمان را در نظر بگیرد و به عصر خود تعلق داشته باشد. باید مانند شاعر، نقوش را چنان با هماهنگی و زبردستی به هم درآمیزد که به دل و دیده لذت بخشد». در این میان، بهزاد محتوا و معنا را بر فرم و شکل اثر مقدم میدارد و معتقد است که نخست، معناست که در اندیشه و ذهن نقاش به شور و سودا میافتد. تجسم محتوا در ذهن هنرمند آنقدر باقی میماند تا سرانجام، شکل و قالب دلخواه خود را بیابد. این لحظه، زمان تولد نوزاد هنر است. بهزاد در آفرینش بخش عمدهای از آثار خود تا دوران میانسالی، متاثر از مکاتب نگارگری هرات و صفوی است و به طور خاص از سبک دو تن از نامآوران این دو مکتب، یعنی کمالالدین بهزاد و رضا عباسی پیروی میکند و بهترین آثار آنها را به بهترین شکل ممکن مورد رونگاری قرار داده است. اما او بعدها که در سلک سرآمدان عرصه نگارگری ایرانزمین درآمد، بر این عقیده شد که هنرمند نباید دنبالهرو سبک و روش معینی باشد؛ چرا که تبعیت از اسلوب و قواعد خاص، نوعی قید و زنجیر به دست و پای هنر میبندد. حال آنکه هنر، قیدپذیر نیست.
دستهبندی آثار بهزاد
آثار بهزاد را از حیث میزان بروز خلاقیت هنرمند در آنها میتوان به سه دسته طبقهبندی کرد:
1. آثار آغازین این هنرمند که در سنین دوازده تا هفدهسالگی با هدف امرار معاش کشیده شده است و به ندرت میتوان به آنها دست یافت. در این دست از آثار او ویژگی معین و خاصی دیده نمیشود.
2. آثار قدیمی بهزاد که رفتهرفته جنبه هنری به خود گرفت و او را در میان نگارگران عصر خویش، ممتاز ساخت. در این دوره که مصادف با استقلال کاری بهزاد است، این هنرمند با مکاتب نگارگری چون هرات و اصفهان به خوبی آشنایی پیدا کرده و بنا به تقاضای عتیقهفروشان، با مهارت خاصی به رونگاری از آثار نگارگرانی چون کمالالدین بهزاد و رضا عباسی میپردازد.
3. آن دسته از آثار هنری بهزاد که بهویژه پس از نخستین سفر این هنرمند به پاریس و آشنایی با سبک نقاشان مطرح ایران و جهان پدید میآیند.
برخی دیگر از پژوهشگران نیز با ادغام دستههای اول و دوم در طبقهبندی فوق، آثار بهزاد را در دو دسته جای میدهند:
الف) تابلوهایی که به شیوه کاملا اصیل، سنتی و کهن ایران و به سیاق آثار نگارگران سبک هرات و اصفهان طرح و نقش شدهاند.
ب) تابلوهایی که بیانگر سبک جدید استاد بهزاد و حاکی از تحولیاند که او در نوع مضمون، طرح و رنگ ایجاد کرده است. مضامین این آثار بیشتر بر اساس متون ادبی و عرفانی انتخاب شدهاند. بهزاد در این آثار، معمولا دو یا سه رنگ را به شکلی استادانه و ترکیبی به کار برده است.
بهار و سهتار، اثر استاد حسین بهزاد
نمایشگاههای آثار
بهزاد پس از آنکه رفتهرفته مدارج ترقی در هنر را طی کرد و در نگارگری معاصر ایران به نام و آوازهای رسید، با رهایی از صورتهای تکرارشونده گذشته، کمتر به رونگاری از آثار گذشتگان پرداخت و سبک خاص خود را در نگارگری پیدا کرد. بهواسطه برپایی نمایشگاههای هنری متعدد از آثار این هنرمند در ایران و سایر کشورها، خیل انبوهی از هنرمندان و هنردوستان با آثار او آشنا شدند. بهزاد در سال 1324 هجری شمسی با همراهی جمعی دیگر از هنرمندان، آثار خود را در نمایشگاه هنرهای زیبا به نمایش گذاشت. اما نخستین نمایشگاه جدی آثار این هنرمند نگارگر با عنوان «غرفه بهزاد»، اردیبهشت سال 1333 مصادف با جشن هزاره ابنسینا که دانشمندان، مستشرقین و هنرمندان مشهور از 64 کشور جهان در ایران جمع شده بودند، در تالار سخنرانی موزه ایران باستان برپا شد. در این نمایشگاه حدود 30 تابلو از مجموعه آثار بهزاد به نمایش درآمد که ازجمله آنها میتوان به تابلوی معروف «فردوسی» و «ایوان مدائن» اشاره کرد. اقبال کمنظیر بازدیدکنندگان از نمایشگاه آثار بهزاد در موزه ایران باستان، به افزایش شهرت جهانی این هنرمند انجامید؛ بهطوری که نمایندگان برخی کشورها ازجمله فرانسه، ایتالیا، چکاسلواکی و لهستان، درخواست برپایی نمایشگاه آثار بهزاد را در کشورهای خود ارائه کردند. بدینترتیب، بهزاد در زمره نخستین نگارگران ایرانی است که آثارش در نمایشگاههای انفرادی خارج از کشور به نمایش درآمد. سال 1334 هجری شمسی، انجمن فرهنگی ایران و فرانسه از بهزاد دعوت کرد تا نمایشگاهی از آثار خود را در موزه هنر مدرن پاریس برپا کند. این نمایشگاه که شامل منتخبی از آثار بهزاد بود، با حضور سفیر کبیر وقت ایران در فرانسه، وزیر فرهنگ فرانسه و شخصیتهای معروفی چون «هانری ماسه» مستشرق فرانسوی و «ژان داوید ویل» رئیس وقت بخش هنر اسلامی موزه لوور گشایش یافت. همچنین آبان سال 1334 هجری شمسی نیز 16 اثر از بهزاد در انجمن فرهنگی ایران و آلمان به نمایش درآمد. روند برگزاری نمایشگاههای بینالمللی بهزاد با نمایش آثار این هنرمند نگارگر در شهرهایی چون پراگ، ورشو، واشنگتن، نیویورک، بروکسل و کشورهایی مانند هند و ژاپن ادامه یافت.
رودکی، اثر استاد حسین بهزاد
جوایز و نشانهای هنری
استاد حسین بهزاد بهواسطه سالها حضور و نقشآفرینی موثر در ساحت نگارگری معاصر ایران، خلاقیت و نوآوریهای بسیاری را در آثار خود بروز داد و موفق به دریافت جوایز و نشانهای هنری متعددی شد. ازجمله آنها میتوان به مواردی چون دیپلم افتخار پانزدهمین المپیک هلسینکی فنلاند، دیپلم افتخار از نمایشگاه بینالمللی بلژیک، جایزه بینالمللی فرهنگ و ادبیات جهان از مسابقه کمیته فرهنگ جهانی آمریکا، نشان درجه یک مسابقه بینالمللی موناپولی ایتالیا، نشان بوعلی موزه ایران باستان، نشان درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و... اشاره کرد.
در سال 1371 سازمان میراث فرهنگی جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفت موزهای دائمی از آثار استاد حسین بهزاد ایجاد کند. از اینرو یکی از کاخهای مجموعه سعدآباد را که کاخ کرباسی نام داشت، به این مهم اختصاص داد و سپس با هماهنگی خانواده این هنرمند، 298 اثر از آثار بهزاد به این موزه منتقل شد. این موزه اکنون با نام موزه استاد حسین بهزاد نزد هنردوستان شناخته میشود.
گوش جان سپردن، اثر استاد حسین بهزاد
برخی از مهمترین آثار
برخی از مهمترین آثار هنری خلقشده توسط استاد حسین بهزاد عبارتند از: افسوس که نامه جوانی طی شد، آنان که محیط فضل و آداب شدند، جامی است که عقل آفرین میزندش، در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو، ایوان مدائن، با گوش دل شنیدن، بوعلی سینا، خیام، زکریای رازی، رودکی، بهار و سهتار، سرو بلندقامت، رستم و سهراب، درویش، تولد حضرت مسیح (ع)، پیر جنگی، چوگان، چوپان و...
نام | حسین بهزاد؛ پیشگامی برجسته در نگارگری معاصر ایران |
کشور | ایران |
نوع | مینیاتور |
جوایز | بین المللی,ملی |










Choose blindless
کوری سرخ کوری سبز کوری آبی قرمز به سختی دیده می شود سبز به سختی دیده می شود آبی به سختی دیده می شود تک رنگ تک رنگ خاصتغییر اندازه فونت:
تغییر فاصله کلمات:
تغییر ارتفاع خط:
نوع ماوس را تغییر دهید: